تاریخ موسیقی غرب

.

تاریخ موسیقی غرب

 

تاريخ موسيقي غرب

تاريخ موسيقي غرب، معمولاً به شش دوره قابل تقسيم است:

 

 

دوره‌ي قرون وسطي

سده‌ي سوم تا نيمه‌ي اول سده‌ي پانزدهم

دوره‌ي رنسانس

نيمه‌ي دوم سده‌ي پانزدهم تا سده‌ي هفدهم

دوره‌ي باروک

سده‌ي هفدهم تا نيمه‌هاي سده‌ي هجدهم

دوره‌ي کلاسيک

نيمه‌هاي سده‌ي هجدهم تا اوايل سده‌ي نوزدهم

دوره‌ي رمانتيک

سده‌ي نوزدهم تا سده‌ي بيستم

دوره‌ي معاصر

سده‌ي بيستم تا زمان معاصر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

«قرون وسطي»

 

1ـ در اين دوران تسلط «کليساي رومن کاتوليک» بر تمام امور زندگي و حکومت و سياست و هنر ديده مي‌شود.

2ـ «اعصار سياه»، عنوان ديگري است که به اين دوران داده‌اند.

3ـ اين دوران در اساس، «عصر مذهب» است.

4ـ در اين دوران، هنر خوانندگي مورد توجه خاصي قرار گرفت و تکميل و توسعه‌ي «موسيقي آوازي»، اساس کار کليسا شد.

5ـ در قرن چهارم، براي اولين بار «موسيقي آوازي» در مراسم کليسا استفاده شد، زيرا تا آن زمان موسيقي مورد تحريم کليسا بود و آواز جز در مورد خواندن متون انجيل به‌کار نمي‌رفت.

6ـ در قرن هفتم پاپ «گراگوار اول»، اولين کسي بود که بر گردآوري‌ها و تأليفات موسيقي کليساي اوليه نظارت داشت.

7ـ پاپ «گراگوار اول»، کتابي به نام سرود‌هاي «گريگورين» تدوين کرد که همان آوازهاي مذهبي کليسايي بود.

8ـ آوازهاي «گريگورين» را مي‌توان در ساده‌ترين حالت به دو دسته تقسيم کرد: 1- آنتيفونال 2- ريسپانسوريال

9ـ «آنتيفونال» به معني دو گروه «هم‌سرايان» بود که آوازهاي «گريگورين» به صورت سرايش نوبتي بين اين دو گروه اجرا مي‌شدند. (يعني در واقع سوال و جوابي موسيقايي بين اين دو گروه به وجود مي‌آمد.)

10ـ « ريسپانسوريال » به معني يک «سراينده» يا «تک‌‌خوان» (سولو) در برابر گروه «هم‌سرا» بود که به تناوب در اين قطعات از سؤال و جواب بين تک‌خوان و گروه هم‌سرا استفاده مي‌کردند. ( تک‌خوان منحصرا آوازخواني انجام نمي‌داد و گهگاه خواندن يک متن غير آوازي و جواب گروه همسرايان هم ريسپانسوريال محسوب مي‌شد.)

11ـ در اين دوران تنها ساز حقيقي صداي آدمي بود. کليسا با «موسيقي» کاملاً مخالفت مي‌کرد و هرگونه آلت موسيقي را «اسلحه‌ي ابليس» مي‌خواند.

12ـ يکي از انواع ترانه‌هاي عاميانه‌ي غيرمذهبي را «کانداکتوس» مي‌ناميدند که در قرن دوازدهم، هر قطعه‌ي غيرمذهبي نيز به اين نام خوانده مي‌شد.

13ـ اولين قطعات «موسيقي چندبخشي» و «چندصدايي» قرون وسطي را «اورگانوم» ناميده‌اند که فرمي غير مذهبي است.

14ـ معروف‌ترين آهنگ‌سازان و تئوري‌دانان در اواخر اين دوران، عبارت‌اند از: «فليپ دو ويتري»، «يوهانس دو موريس»، «گيوم دو ماشو» و «گوئيدو د آرتسو».

دوره‌ي «رنسانس»

 

15ـ حرکت و رشد اين اين دوره‌ي موسيقي از ايتاليا آغاز شد و بعد در سراسر اروپا گسترش يافت.

16ـ بيش‌تر قطعه‌هاي موسيقي اين دوره، به منظور تفسير و توجيه متن‌هاي آوازي و مذهبي نوشته مي‌شدند.

17 ـ تأسيس «کليساي پروتستان» طي اصلاحات پروتستان‌ها در دهه‌ي دوم قرن شانزدهم، در جهت دادن کلي به شيوه‌ي «موسيقي‌نويسي» سهمي به‌سزايي داشت.

18ـ سازها در اين دوره، براي همراهي بخش‌هاي آوازي در کليسا و رقص‌هاي خارج از کليسا به کار گرفته مي‌شدند.

19ـ در اين دوره، سازهاي شستي‌دار مانند «هارپسيکورد» و «کلاويکورد» پيشرف شاياني کردند.

20ـ فرم‌هاي موسيقي که در اين دوره رايج بودند، عبارت‌اند از: «مس»، «موتت» و «مادريگال».

21ـ «جيوواني و پالسترينا» و «ژوسکن دو پره»، از معروف‌ترين آهنگسازان اين دوره هستند.

22ـ «گيوم دو بوفه» را مي‌توان از آهنگ‌سازان سرآمد «دوران انتقال از قرون وسطي به رنسانس» دانست.

 

دوره‌ي «باروک»

 

23ـ خانواده‌ي سازهاي «ويولن» (زهي) توسعه و رواج زيادي يافتند و آهنگ‌سازان به توسعه‌، رواج و کشف تکنيک‌هاي اين سازها پرداختند.

24- سازهاي «بادي» نيز از لحاظ تکنيکي اصلاح شدند.

25ـ گام‌هاي «ماژور» و «مينور» جاي اکثر «مدهاي کليسايي» و موسيقي رايج دوران قبل را گرفتند و آهنگ‌سازان بر اساس اين گام‌ها، آهنگ‌سازي مي‌کردند.

26ـ «اپرا» آغاز ‌شد و براي اولين بار درهاي سالن‌هاي کنسرت به روي عامه‌ي مردم باز شدند.

27ـ موسيقي در اين دوره، تقريباً همواره در رابطه با رويدادهاي اجتماعي مانند ضيافت‌هاي نهار، رقص، عبادت و پرستش، تشريفات و جشن‌ها اجرا مي‌شد.

28ـ در اين دوره موسيقي «پلي‌فونيک» (موسيقي چندبخشي) پيشرفت شاياني کرد طوري که امروزه دوره‌ي «باروک» را به نام «عصر پلي‌فونيک» مي‌شناسند.

29ـ فرم‌هاي موسيقي که در اين دوره رايج بودند، عبارت‌اند: «اپرا»، «فوگ»، «کنسرتو»، «سوئيت» و...

30ـ «کلوديو مونته وردي» را آهنگ‌ساز «دوران انتقال از رنسانس به باروک» مي‌دانند.

31ـ از ديگر آهنگ‌سازان اين دوره، مي‌توان «هنري پورسل»، «آنتونيو ويوالدي»، «جرج فردريک هندل»، «يوهان سباستين باخ» «الساندرو و دومنيکو اسکارلاتي» و... را نام برد.

32ـ «يوهان سباستين باخ»، بزرگ‌ترين موسيقي‌دان اين دوره‌ و يکي از آهنگ‌سازان انگشت‌شمار بزرگ جهان تا به امروز است.

33ـ «باخ»، ابداع‌کننده‌ي «گام تعديل‌شده‌ي موسيقي» بر روي ساز «کلاوسن» بود که بعد از وي تا امروز در موسيقي مورد استفاده قرار گرفته است. (بعضي به اين گام تعديل شده «فاراباخ» هم مي‌گويند زيرا اعتقاد دارند فارابي قبل از باخ اين گام را ابداع کرده بود.)

34ـ يکي از معروف‌ترين آثار «ويوالدي»، کنسرتوي «چهار فصل» است که هنوز هم در ارکسترهاي بزرگ جهان اجرا مي‌شود.

 

دوره‌ي «کلاسيک»

 

35ـ علت ارزندگي قابل ملاحظه‌ي اين دوران، وجود چهره‌ي بي‌نظير موسيقي جهان يعني «بتهوون»، «موتزارت» و «هايدن»، در اين دوره و شاهکارهاي بزرگ موسيقيايي آن‌هاست.

36ـ اين دوره، به «عصر استدلال» يا «روشن‌فکري» معروف است.

37ـ در اين دوره، «موسيقي سازي»، پيشرفت کرده و فرم «سمفوني» به وجود آمد.

38ـ در اين دوره بود که اولين «تاريخ موسيقي» و مجموعه‌ي مقالاتي راجع به «موسيقي قرون وسطي» انتشار يافت.

39ـ يکي از مهم‌ترين خصوصيات موسيقي قرن هجدهم، جهان‌ميهني بودن آن و به حداقل رسيدن اختلافات ملي‌گرايانه بود.

40ـ يکي از مهم‌ترين تغييراتي که در اين دوره‌ صورت گرفت، استفاده از «موسيقي فولکلور» (عاميانه و محلي) در آثار جدي آهنگ‌سازان بود؛ بنابراين رقص‌ها و آوازهاي محلي ساده، مبناي کار آهنگ‌سازان قرار گرفت.

41ـ آهنگ‌سازان مکتب «کلاسيک وين»، عبارت‌اند از: «هايدن»، «موتزارت» و «بتهوون».

42ـ «هايدن» را «پدر سمفوني» و «کوارتت زهي» ناميده‌اند، چرا که 104 سمفوني و 82 کوارتت زهي دارد. (ابداع فرم سمفوني از مهم‌ترين کارهاي هايدن است.)

43ـ از مشهورترين اپراهاي «موتزارت»، مي‌توان «عروسي فيگارو»، «دون ژوان»، «دزدي از حرم‌سرا» و «فلوت سحرآميز» را نام برد.

44ـ از مهم‌ترين آثار «بتهوون» نيز مي‌توان «سونات پيانوي مهتاب»، سمفوني «اروئيکا»، سمفوني «سرنوشت به در مي‌کوبد» و اپراي «فيدليو» را نام برد.

45ـ «بتهوون» را آهنگ‌ساز «دور‌ان انتقال کلاسيک به رمانتيک» مي‌دانند.

 

دوره‌ي «رمانتيک»

 

46ـ در اين دوره، موسيقي حرکت خود را به سوي سالن‌هاي کنسرت تقويت کرده و به صورت قسمتي از فعاليت‌هاي اجتماعي طبقه‌هاي متوسط به بالا درآمد.

47ـ در اوايل اين دوره ساز پيانو ابداع شد.

48ـ از آهنگ‌سازان مهم اين دوره، مي‌توان به «شوپن»، «شوبرت»، «شومان»، «برليوز»، «‌ليست»، «واگنر»، «برامس»، «اشتراوس»، «وردي»، «روسيني»، «پوچيني» و ... اشاره کرد.

49ـ «يوهان اشتراوس»، به «سلطان والس» معروف است.

50ـ «والس»، قطعات «سه ‌ضربي» هستند که بيش‌تر براي رقص نوشته مي‌شوند. از والس‌هاي معروف «اشتراوس»، مي‌توان «زندگاني هنرمند»، «هزار و يک شب»، «نداي بهاري»، «دانوب آبي»، «خون ويني»، «گل سرخ جنوبي» و «داستاني از جنگل وين» را نام برد.

51ـ هنگام مسافرت «ناصرالدين‌شاه» به وين، «اشتراوس» به مناسبت ورود شاه، مارشي به نام ايران نوشت که «مارش ايراني» نام گرفت.

52ـ «هکتور برليوز» که ازمهمترين و تاثير گذارترين آهنگسازان اين دوره است را «پدر هنر ارکستراسيون» (سازبندي ارکستر) در «ارکستر مدرن» مي‌شناسند و از آثار مهم وي مي‌توان به «سمفوني فانتاستيک» و «اپراي فاوست» اشاره کرد.

53ـ از آثار «شوبرت»، مي‌توان «دختر زيباي آسيابان»، «گل صحرايي»، «آواز قو»، «سفر زمستاني»، «شاه ديو»، «سمفوني ناتمام» و «ماهي قزل‌آلا» را نام برد.

54ـ قطعات «ترانه‌هاي بي‌گفتار»، از آثار «مندلسون» مي‌باشند. از ديگر آثار او، مي‌توان «روياي نيمه‌شب تابستان»، «درياي آرام و سفر خوش» و «روي بلاس» را نام برد.

55ـ «جوزپه وردي»، از ديگر آهنگ‌سازان اين دوره به شمار مي‌رود. آن‌چه باعث شهرت وي گرديد، اپراي «ريگولتو» بود. از ديگر آثار او، مي‌توان «اتللو»، «مکبث»، «لاتراوياتا»، «آيدا» و ... را نام برد.

56ـ از اپراهاي «ريچارد واگنر»، مي‌توان «حلقه‌ي نيبلونگ»، «پارسيفال» «زيگفريد»، «تريستان» و «ايزولده» را نام برد.

57ـ «کاميل سن‌سان»، از ديگر آهنگ‌سازان اين دوره است که از آثار مشهورش، مي‌توان پوئم سمفونيک «رقص مردگان» و قطعه‌ي «کارناوال حيوانات» را نام برد.

 

دوران «مدرن» و «معاصر»

مکتب «امپرسيونيسم»:

 

58ـ ابداع‌کننده‌ي اين سبک در موسيقي، آهنگ‌سازي فرانسوي به نام «کلود دبوسي» است. از ديگر ابداعات وي مي‌توان به گام هگزاتونيک يا تمام پرده اشاره کرد.

59ـ «دبوسي»، بيش‌تر به اصوات حقيقي توجه داشت و به خصوص در صداي آب تحقيقات بسيار انجام داد.

60ـ از مهم‌ترين آثار «دبوسي»، «باغ در زير باران»، «انعکاس نور در آب»، «ماهي طلايي»، «دريا»، «مهتاب»، «ناقوس در ميان برگ‌ها» و «بعد از ظهر يک ديو (يا رب‌النوع)» قابل ذکر هستند.

61ـ «گابريل فوره» نيز از ديگر چهره‌هاي اين مکتب مي‌باشد که . از مهم‌ترين آثار او، مي‌توان «پنه‌لوپه»، «گل‌هاي اصفهان»، «گهواره»، «راز»، «ليديا»، «مهتاب»، «گورستان»، «اشک‌ها» و «باغ مسدود» را نام برد.

62ـ از ديگر چهره‌هاي موسيقي اين مکتب، «موريس راول» است که مشهورترين آثارش عبارت‌اند از: «بازي آب» و «دافنيس و کلوئه».

 

مکتب «رمانتيک نوين آلمان»:

 

63ـ از آهنگ‌سازان اين مکتب، مي‌توان «ريچارد اشتراوس» و «گوستاو مالر» را نام برد.

64ـ از آثار «گوستاو مالر»، «سمفوني تيتان»، «هزاره» و «ترانه‌ي زمين» قابل ذکر هستند.

65ـ «چنين گفت زرتشت»، «دون ژوان»، «مکبث»، «دون کيشوت»، «زندگي يک قهرمان»، «سمفوني خانگي» از آثار «ريچارد اشتراوس» هستند.

 

مکتب «اکسپرسيونيسم»:

 

66ـ «آرنولد شوئنبرگ» و «آلبان برگ» و «آنتوان وبرن» ابداع‌کنندگان اين مکتب هستند که به آهنگسازان مکتب دوم وين مشهورند.

67ـ ابداع «گام دودکافونيک» (دوازده نتي يا نتي) را به «شوئنبرگ» نسبت مي‌دهند.

68ـ اپراهاي «وتسک» و «لؤلؤ»، از آثار مشهور «آلبان برگ» به شمار مي‌روند.

 

مکتب «پريمي‌تيويسم»:

69- از مهمترين و تاثير گذارترين آهنگسازان اين مکتب «ايگور استراوينسکي» است.

 

70ـ از آثار «استراوينسکي»، مي‌توان باله‌هاي «پرنده‌ي آتشين»، «پتروشکا»، «پرستش بهار»، اپراي «هزاردستان» و اپراي «پادشاه اديپوس» را نام برد.

71ـ «پروکفيف»، از ديگر آهنگ‌سازان اين مکتب به شمار مي‌رود. از آثار او، باله «رومئو و ژوليت»، «دلقک»، «عصر فولاد» و «عشق سه نارنج» قابل ذکر هستند.

 

 

Menu