حکایت عربی1

حکایت کوتاه به زبان عربی و ترجمه فارسی

حکایت عربی1

قالَ السَّجانُ(زندانبان) لِلمُجرمِ الّذی کانَ قَد دَخَلَ السِّجْنَ(زندان) جدیداً:

« هذا السِّجنُ،‌سِجْنٌ مثالـیٌّ(نمونه). نحن نَستَخدِمُ السُّجَناءَ(زندانیان) فِی نَفْسِ الشُّغلِ الّذی کانوا مشغولینَ بِهِ قَبلَ دُخولِهِم فِی السِّجْنِ، ماذا کانتَ مِهْنَتُکَ(شغل) فِی الماضی؟»

أجابَ السَّجینُ بِتَبَسُّمٍ:

« کُنتُ حارساً(نگهبان) جَنبَ مَدْخَلِ(ورودی) بِناءٍ.»

ترجمه فارسی

زندانبان به جنایتکاری که به تازگی وارد زندان شده بود گفت:

« این زندان، یک زندان نمونه است. ما زندانیان را در همان شغلی به کار می گیریم که قبل از ورودشان به زندان به آن مشغول بودند. شغل تو در گذشته چه بوده؟»

زندانی با لبخند جواب داد:

« نگهبانِ درِ ورودیِ یک ساختمان بودم.»

منبع :

Menu