گفتگو با حسام فردی رتبه 97 کنکور، دانشجوی فرهنگیان تبریز

گفتگویی با حسام فردی رتبه 97 منطقه 3 کنکور انسانی سال 1401 و دانشجوی رشته الهیات دانشگاه فرهنگیان علامه امینی تبریز که از مسیر کنکور، انتخاب رشته و دلایل انتخاب دانشگاه فرهنگیان میگوید.

گفتگو با حسام فردی رتبه 97 کنکور، دانشجوی فرهنگیان تبریز

سلام ، من حسام فردی رتبه 97 منطقه 3 کنکور انسانی سال 1401 و دانشجوی رشته الهیات دانشگاه فرهنگیان علامه امینی تبریز هستم.

من از زمانی که وارد رشته دبیرستانی ادبیات و علوم انسانی شدم ، میدانستم که برای چه چیزی آمده ام ، نظرهای مختلفی درمورد انتخاب رشته من داده میشد مثلا برخی رشته تجربی را پیشنهاد میکردند و برخی رشته ریاضی را ، ولی من با نقشه راهی که داشتم وارد این رشته شدم ، این انتخاب درحالی بود که معدل من در سال نهم 19.99 بود. بعد از وارد شدن به دبیرستان و مطالعه دروس این رشته و آشنایی با دبیران و معلمان این رشته علاقه مندی من به این رشته دوچندان شد به طوری که از همان سال اول پیگیر کنکور و رشته های آن در دانشگاه شدم.

بعد از آشنایی با رشته های دانشگاهی ،تصمیم گرفتم تا درمورد آنها دقیق تر مطالعه کنم،چون قبلا با رشته ها کم و بیش آشنا بودم و دو رشته علوم قضایی و دبیری را برای هدف خود انتخاب کرده بودم.بعد از مطالعه رشته های دانشگاهی هم تغییر چندانی در تصمیم بنده شکل نگرفت و من با همان هدف هایی که داشتم راه را تا کنکور ادامه دادم.

من در خانواده ای فرهنگی بزرگ شده ام و پدر و برادر بنده معلم و دبیر هستند و این علتی شد که با توجه به موقعیت پدر و برادر و سبک زندگی و سواد علمی و... که آنها داشتند به شغل شریف معلمی علاقه داشته باشم و یکی از انتخاب های مهم من در انتخاب رشته کنکور باشد.

علت دیگر که من این رشته را انتخاب کردم این بود که با آرامشی در این شغل هست ، فرصت کافی برای تحقیق و پژوهش و ادامه تحصیل دارم و اگر این کار را انجام دهم آینده درخشانی خواهم داشت

من در سه سال دبیرستان خوب درس میخواندم ولی در سال کنکور با جدیت بیشتری کارم را ادامه دادم تا جایی که از نظر خودم چیز نخوانده ای در کتاب ها باقی نماندند.از کنکور خیلی راضی بودم و بعد از جلسه کنکور نفس راحتی کشیدم چون مطمئن بودم که نتیجه دلخواه را خواهم گرفت.

زمان اعلام نتایج که رسید ، خودم با استرس فراوان که داشتم سایت را باز کردم و رتبه 97 را دیدم، سر از پا نمی شناختم و خیلی خوشحال بودم که به آرزوی سه ساله ام تقریبا رسیدم.

زمان انتخاب رشته که شد بدون هیچ درنگی، در اولویت اول رشته علوم قضایی دانشگاه علوم قضایی تهران و در اولویت دوم رشته آموزش الهیات علامه امینی تبریز را انتخاب کردم و بازهم اولویت های بعدی مربوط به تربیت معلم بود مثل دبیری علوم و اجتماعی و...

بعداز انتخاب رشته ، من برای هر دو رشته علوم قضایی و دبیری دعوت به مصاحبه شدم و نهایت تلاش خودم را برای مصاحبه این رشته ها کردم چون علاقه وصف نشدنی داشتم و با خودم هرجا تکرار میکردم که باید قبول شوم، باید قبول شوم.. مصاحبه هارا به نحو احسن انجام دادم و از خودم راضی بودم.

زمان اعلام نتایج که رسید من واقعا گنگ بودم که از کدام رشته قبول میشوم، علوم قضایی یا دبیری الهیات؟ تا اینکه سایت را باز کردم و خودم تنها نتیجه را دیدم که عنوان قبولی من  دبیری الهیات قید شده.

نمیدانستم بخندم یا گریه کنم،خوشحال باشم یا ناراحت، ولی یه حسی ته دل من میگفت خوب شد، خوب شد که دبیری قبول شدی و این برای من کافی بود. بعد از رسیدن تایم ثبت نام رفتیم دانشگاه فرهنگیان علامه امینی تبریز و ثبت نام خود را تمام کردم، لحظه شیرینی بود ، لحظه رسیدن به آرامش،لحظه نتیجه گرفتن و لحظه درخشان دیدن آینده...

الگوی من در تمامی مراحل زندگیم پدرم بوده است،پدری که از کودکی در رنج بزرگ شد و بعد از دانشگاه تلاشش در این مسیر یعنی در مسیر معلمی ستودنی است.یکی از مصادیق بارز شخصیت معلم از نظر من پدر بنده هستند که هنوز هم با 33 سال سابقه مشغول تدریس هستند و از شدت علاقه به شغلش فکر بازنشستگی را ندارند.

حامیان اصلی من در تمام این مسیر اول از همه خدا بود، چون وجود اورا در زندگی خودم به شدت حس میکردم و دیگری خانواده ام بود که در هیچ جا مرا تنها نگذاشتند و هرچه نیاز بود تهیه کردند.

خط فکری من بگونه ای هست که نمیخواهم ایستا باشم ، نمیخواهم متکی به چیزی باشم و از مستقل شدن، مستقل فکر کردن و تنها تلاش کردن لذت میبرم و همچنین به دنبال علم و دانش و پژوهش بودم و هستم. از نظر من شغل معلمی این فرصت هارا خیلی زودتر به من میدهد و من میتوام با تکیه بر خود به خواسته های خودم برسم.

مشاهده زندگی پدر و برادر خود که معلم و دبیر هستند انگیزه دیگری شد تا من این شغل و رشته را انتخاب کنم،چون آنها در زندگی خود با هیچ مشکلی مواجه نشده بودند و آرامش کافی و شاید آرامش بالاتری داشتند و من این نوع زندگی را میپسندیدم چون آرامش از همه چیز برای من مهم است که آنرا در زندگی دو معلم دیده بودم. 

واین موارد انگیزه ای شدند که من خستگی ناپذیر به مسیر ادامه دهم و هنوز هم مسیر من تمام نشده و درحال فکر کردن به ادامه تحصیل تا آخرین مقطع ممکن هستم.

 بعد از موفقیت در کنکور یک افق دید تازه ای برایم باز شد ، آینده ای که این شغل دارد در صورت ادامه تحصیل ، من حاضر نیستم به هیچ چیزی عوض کنم،علاوه بر اینکه روز به روز به بار علمی من افزوده خواهد شد ، در جامعه از ارزش و احترام برخوردار خواهم بود ،دغدغه شغل و درآمد نخواهم داشت و آرامش زیادی را که این شغل به من هدیه میدهد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست،به نظر من  شغل معلمی و دبیری و شغل هایی از این قبیل مثل استاد دانشگاهی در صدر شغل های دارای زندگی با آرامش هستند.

Menu